~Niu diary☕

🍀It's all about niuvibe🍀

۲ مطلب با موضوع «روزمره🍭» ثبت شده است

انتخاب واحد یا جنگ جهانی،مسئله این است!!

توضیحات بیشتر:

فردا ساعت دوازدهو نیم انتخاب واحد دارم و خداروووو شکررر این ترم هیچیی برای ورودی ما ارائه ندادن یعنی به زور بتونم شونزده واحد بردارم،حتی دیگه به بیست و چهار واحد برداشتنم نمیتونم فکر بکنم چون سه تا از درسامم نمره ندادن هنوز که یکیشم فردا بعد انتخاب واحد تازه باید بدم!!خیلی جالبه نه؟؟و اگه ژنتیک بهم نرسه و نتونم بردارم میتونم بعدش اعلام بکنم که یک نه ترمه بدبختم چون بقیه دوسال کارشناسیم پیش نیازشون ژنتیکه و من میمونم و کلاس های ترم نه:)

یعد از اینکه وارد دانشگاه شدم واقعا برام جالبه که آیا واقعا مسئولین آموزش زندگی روبه راه و روبه رشدی دارن؟ نون حلال میبرن خونشون؟آیا آخر زندگی بهشون مدال بیشترین نفرین شده رو میدن؟که بازم نمیتونم جوابی پیدا بکنم ولی امیدوارم که خارج از این فکرای منفی من باشه. الانم شامم تموم شده و میخوام به حول قوه الهی برم سراغ در آوردن کد و نوشتنشون فقط امیدوارم بتونم همینارم بردارم و بهم برسه مخصوصا معارف:))))

از چارت این ترممون خیلی خوشم میاد چون درسای کاربردی و بنیادی و مورد علاقمن مخصوصا ژنتیک و سلول های بنیادی واقعا ناناسن(البته اگه استاداش رو فاکتور بگیریم)، دیگه به مرحله ای رسیدم که فقط میخوام ارائه بشن درس ها انتخاب بین چندتا استادش پیش کش:)))

۳۰ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۵۰ ۴ نظر
Niush 🪷

TDCS

دیشب ساعت دو نیم خوابیدم و شیش امروز صبح پاشدم برای اینکه فصل سوم بانیچ و بخونم چون هفته پیش تمومش کردیم و فکر میکردم که استاد از ما حتما میپرسه و میره برای شروع فصل بعدی، کلاسمون ساعت ده شروع شد و همه مشغول خوندن بودیم اما در کمال ناباوری و با رای گیری رفتیم کلینیک تا روش تحریکی TDCS رو روی همدیگه اجرا بکنیم و چی از این بهتر که یک فصل تئوری رو بتونی عملی هم انجام بدی^^

بعد از صحبت های یکی از دانشجوهای استاد رسید به نوبت ما که بریم و روی همدیگه این دستگاه رو امتحان بکنیم، من واقعا کار های عملی رو خیلی دوست دارم و خیلی کم پیش میاد که بترسم از چیزی مگر اینکه واقعا حس بکنم خطرناکه و نیازه یک آدم متخصص حتما بالای سرم باشه که داستان امروز یه چیزی تو همین مایه ها بود:)

خلاصه من روی سر نری دستگاه رو گذاشتم و کارهای اولیه، به قول آقای دانشجو همبرگر درست کنی رو انجام دادیم و به خیرو خوشی تموم شد و حالا نوبت من بود که بقیه روم امتحان کنن.......

اول قرار بود یکی دیگه برای من دستگاه رو بزاره که یهو عوض شد و من به شدت استرسی شدم و خودم تمام کارهای همکلاسیمو زیر نظر داشتم اما واقعا بهتر از اون چیزی که فکر میکردم بود^^ و خوب استرس هم باعث بالارفتن مقاومت توی این تسک میسه ولی دیگه داشت کم کم نزدیک به اتفاق افتادن جریان مغناطیسی دور سرم میشد که دیدم سوزششم زد بالا که خوب چیز عادیه اما...

اما یکی نبود بگه دختر خوب یه بار بست نبود رفتی اون زیر باید برای بار دومم بری زیر دستگاه؟؟!!که سر درد بگیرییی؟!؟؟!؟تو که ظرفیت نداری چرا همچین کاری میکنی؟!!؟

و این شد که من تا ساعت هفتو چهل دقیقه شب دیگه نتونستم تمرکز بکنم نه روی گایتون و نه روی کلاس بعدیمون و برای جمع بندی روز هم فیلم mother از جنیفر لارنس عزیز رو دیدیم که دیگه تیر آخر بود تا من هفته ام رو با سردرد تمام و با سردرد آغاز بکنم:))

 

پ.ن:امیدوارم فردا بتونم به راحتی برسم کارآموزی:(

پ.ن۲: تازه فهمیدم امتحان ترم کارگاه آمارم هفت شب یکشنبست و من هنوز پروژه اش روهم تحویل ندادم، و بدتر از اون من اون موقع تازه کارآموزیم تموم میشه و توی راه خونه ام:))

۲۵ مرداد ۰۴ ، ۲۰:۱۷ ۱ نظر
Niush 🪷